جامعه بیمار و فرد سالم
در جامعه ی بیمار، سالم بودن در نگاه مردم چندان قرابتی با معنای واقعی این کلمه ندارد. آن چه عقل سلیم حکم میکند این است که به هر میزان فردی در چارچوب اخلاقیات عمل کند و برای خود و دیگران مفید واقع شود می بایست محبوب باشد. حال آنکه واقعیت ممکن است چنین نباشد. در این مطلب از سایت «ذهن سفید» قصد داریم تا به این مسئله بپردازیم.
به واسطه مشکلات شناختی که در افراد پیدا میشود ممکن است شخصی به هر میزان که رفتار ناسالمتری از خود نشان دهد محبوبیت بیشتری در نزد آن افراد پیدا کند. عنوان “پسر بد” که این روزها به کرات در فضای مجاری استفاده میشد، مثالی برای همین نکته است.
پسری که تمام ویژگیهای منفی یک فرد را داراست اما نزد بسیاری از افراد جنس مخالف محبوبیت زیادی دارد. بر همین اساس است که موضوعاتی همچون وفاداری، صداقت، پاکدستی و… موضوعاتی جذاب برای همه افراد جامعه بیمار نیست. ممکن است افراد بیمار در ظاهر، خود را شیفتهی این مفاهیم اخلاقی نشان دهند اما در دل هیچ احساس قرابتی نسبت به آنها نداشته باشدند. اغلب افراد بیمار دلباخته کسانی میشوند که رفتارهایی مغایر با این اصول از خود نشان میدهند.
رفتار ناسالم ، نا سالم باقی خواهد ماند
نکتهی دیگری که باید به آن توجه داشت این است که در بسیاری از مواقع ممکن است این رفتارهای ناسالم در عموم جامعه به امری عادی تبدیل شود. در واقع به واسطه رایج بودن یک رفتار غیر درست مردم آن را به عنوان یک امر قابل قبول بپذیرند. به عبارتی دیگر در جامعه بیمار اغلب افراد رفتارهای ناسالم و بیمارگونه را به دلیل رواج یافتن آنها در ردیف رفتارهای سالم طبقه بندی میکنند.
فرد سالم در جامعه بیمار خسته می شود
رفتار ناسالم حتی اگر مورد قبول عموم جامعه هم قرار گیرد، همچنان رفتار ناسالم است. ممکن است که این رفتار به مرور زمان تبدیل به عرف جامعه بیمار شود،اما این مسئله واقعیت ناسالم بودن آن را تغییر نمیدهد. پس استدلالی مبنی بر درست بودن یک رفتار به دلیل شایع و رایج بودن آن در جامعه استدلال غلطی است.
مطلب پیشنهادی: «انواع طرحواره ها به زبان ساده»
عادی تلقی شدن یک رفتار ناسالم در جامعه بیمار ، سالم بودن را بیش از پیش برای افراد آن جامعه سخت خواهد کرد. در نتیجه افراد سالم در چنین جامعه به ندرت یافت میشوند. به همین دلیل است که میگوییم سالم بودن در جامعه بیمار بسیار خسته کننده است.
دیدگاهتان را بنویسید