همه ما ممکن است سرکوب احساسات را تجربه کنیم. احساسات سرکوب شده به احساساتی گفته میشود که به شکل ناآگاهانه از آنها دوری میکنیم. گاهی هم برخی از احساسات را دانسته سرکوب میکنیم. اینها عمدتاً احساساتی هستند که نمیدانیم با آنها چه کنیم، پس عمداً از آنها دوری میکنیم. در این مطلب از «ذهن سفید» میخواهیم بدانیم که چگونه احساسات خود را بدون سرکوب کردن تنظیم کنیم؟
آنچه می خوانید! ...
Toggleسرکوب احساسات
فرض کنید شما و شریک زندگیتان دعوایی دارید و تصمیم میگیرید یک شب را از هم دور بمانید. با این حال، روز بعد باید با یک مشتری مهم در محل کار دیدار دارید، بنابراین تصمیم میگیرید تا لحظاتی بعد از آن دیدار احساسات خود را سرکوب کنید یا به کناری بزنید.
سرکوب احساسات در برخی موارد ممکن است یک راهحل خوبِ کوتاهمدت باشد، تا زمانی که اطمینان حاصل کنید که این احساسات را دیر یا زود بررسی میکنید.
از سوی دیگر، احساسات سرکوبشدهی ناخودآگاه فرصتی به ما برای پردازش نمیدهند. اما این به معنای ناپدید شدن آنها نیست. به جای آن، ممکن است به عنوان یک دسته از علائم روانی یا فیزیکی ظاهر شوند.
مطلب پیشنهادی: «طرحواره محرومیت هیجانی چیست ؟»
سرکوب احساسات چرا اتفاق می افتد ؟
سرکوب احساسات اغلب به تجربیات کودکی مرتبط است. بسیاری از آنچه کودکان درباره رفتار و ارتباطات یاد میگیرند، از مراقبین اصلی آنها برمیآید.
بنابراین، اگر مراقبین شما خصوصیات زیر را داشته است، آنگاه احتمالاً احساس راحتی بیشتری در بیان احساسات خود دارید:
- به طور مکرر در مورد احساسات خود صحبت میکردند.
- شما را برای به اشتراک گذاشتن احساساتتان درباره تجربیات زندگیتان تشویق میکردند.
- احساسات مثبت یا احساسات منفی شما را طبیعی جلوه میدادند.
- ابراز احساسات شما را نقد نمیکردند.
اما اگر مراقبین شما خصوصیات زیر را داشته است، آنگاه احتمالاً تجربه سرکوب احساسات دارید:
- به ندرت احساساتشان را نشان میدادند یا در مورد احساسات خود صحبت نمیکردند.
- شما را به خاطر بیان احساساتتان مجازات میکردند یا به شما احساس شرمندگی میدادند.
- به شما میگفتند که احساسات شما اشتباه است یا تجربیات شما را رد میکردند.
اگر نشان دادن احساسات در کودکی منجر به نتایج ناخوشایند یا دردناک میشد، احتمالاً یاد گرفتهاید که بهتر است کاملاً از این کار خودداری کنید.
به عنوان یک بزرگتر، ممکن است بدون درک دقیق از آنچه انجام میدهید، احساسات قوی را دفن کنید. ممکن است همچنین متوجه شوید که حتی احساساتی که آگاهانه بهشان توجه میکنید را هم به کناری میزنید.
چه احساساتی میتوانند سرکوب شوند ؟
معمولاً مردم تمایل دارند احساسات قوی، به ویژه احساسات مرتبط با ناراحتی یا تجربیات ناخوشایند دیگر، را سرکوب کنند.
این شامل احساساتی نظیر احساسات زیر است:
- خشم
- ناامیدی
- ترس
- حس شکست
این احساسات اغلب به عنوان احساسات منفی توصیف میشوند. معمولاً احساساتی که آنها را «احساسات بد» میپندارید یا فکر میکنید که دیگران ممکن است شما را به خاطر بیان آنها نقد کنند، سرکوب میکنید.
مطلب پیشنهادی: «مدیریت هیجانات – مهارتی کلیدی در زندگی»
باز هم تکرار میکنیم. این واکنشها به کودکی برمیگردند. شاید در دوران کودکی جملههای زیر را شنیده باشید.
- تو هیچ دلیلی برای ناراحتی نداری.
- آرام باش.
- تو باید ممنون باشی.
حتی اگر مراقبین شما به طور خاص تجربیات احساساتی شما را تایید نکرده باشند، ممکن است شما را از بیان احساسات شدید خود منع کرده باشند. یا حتی به شما گفته شده باشد که گریه کردن یا فریاد زدن را بس کنید، و یا از گریه کردن شما را منع کرده باشند.
در نهایت شما شاید با احساسات مثبت یا احساساتی که توسط مردم «احساسات طبیعی» خطاب میشوند و به طور کلی توسط دیگران مورد قبولاند، راحتتر باشید و در ابراز آنها مشکلی نداشته باشید. ممکن است به نظر برسد که احساسات راحتتر بیان میشوند اگر بدانید که این ابراز نقدی در پی نخواهد داشت، اگرچه این برای همه افراد مواجه با سرکوب احساسات صدق نمیکند.
سرکوب احساس و علائم فیزیکی
آیا احساسات ما میتوانند ما را بیمار کنند؟ آیا علائم فیزیکی با احساسات رابطهای هم دارد؟ در واقع، به نوعی میتوانند.
شواهدی وجود ندارد که احساسات به صورت مستقیم بیماری ایجاد کنند. به عبارت دیگر، افسردگی نمیتواند شما را به تب مبتلا کند و خشم، سرطان را ایجاد نمیکند.
اما تحقیقات نشان دادهاند که سرکوب احساسات با کاهش عملکرد سیستم ایمنی مرتبط است. اگر سیستم ایمنی شما به درستی کار نکند، ممکن است بیشتر بیمار شوید و بهطور کلی بهبود شما طولانیتر شود.
احساسات سرکوبشده همچنین میتوانند در بروز مشکلات روانی مانند استرس، اضطراب و افسردگی نقش داشته باشند.
این مشکلات اغلب علائم فیزیکی را نیز به همراه دارند. در ادامه تعدادی از آنها را لیست کردهایم.
- تنش و درد عضلانی
- تهوع و مشکلات گوارشی
- تغییرات در اشتها
- خستگی و مشکلات خواب
- آسیبهای کودکی، که یکی از علل سرکوب احساسات است، ممکن است نقشی در بروز بیماریهای مزمن نیز داشته باشد.
حل نکردن مشکل خشم هم میتواند عوارض سلامتی مهمی داشته باشد. اگر با بیان خشم به شکل موثر مشکل دارید، ممکن است با خطر افزایش عوارض زیر روبرو شوید.
- فشار خون بالا
- مشکلات گوارشی
- بیماریهای قلبی و عروقی
همچنین، سرکوب خشم میتواند به مشکلات دیگری نیز منجر شود. برخی از اثرات جانبی سرکوب خشم شامل موارد زیر است.
- مشکلات ارتباطی: عدم بیان خشم و احساسات منفی میتواند به اختلال در ارتباطات شما با دیگران منجر شود. این ممکن است باعث فاصله گرفتن از افراد مهم در زندگی شما شود.
- افزایش استرس: سرکوب خشم میتواند باعث افزایش استرس شود. این مسأله میتواند به تعدادی از مشکلات سلامتی دیگر هم که با استرس مرتبطند، منجر شود.
- افزایش ریسک بیماریهای روانی: سرکوب خشم ممکن است به افزایش ریسک بروز مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب منجر شود. این امور به طور غیرمستقیم ممکن است تأثیرات منفی بر سلامتی جسمی شما داشته باشند.
توجه داشته باشید که این اثرات جانبی معمولاً نتیجهای از یک الگوی طولانیمدت از سرکوب خشم هستند. مداومت در عدم بیان احساسات منفی ممکن است به تدریج به مشکلات بیشتری منجر شود.
به طور کلی، شناخت و بیان احساسات به جای سرکوب آنها میتواند به بهبود سلامت روان و جسمی کمک کند. از راهحلهایی مانند مشاوره روانشناختی یا تکنیکهای مدیریت احساسات میتوانید برای مقابله با سرکوب احساسات استفاده کنید.
مطلب پیشنهادی: «روانشناس خوب چه ویژگی هایی دارد ؟ – نشانه های روانشناس خوب»
اقداماتی که می توانید همین الان امتحان کنید
بررسی وضعیت خود: از خودتان بپرسید که الان چه حسی دارید. اگر در ابتدا در بیان احساسات مشکلاتی دارید، امتحان کنید از کلمات یا رنگها در یک خاطره یا اثر هنری استفاده کنید. حتی ممکن است یک آهنگ پیدا کنید که با حال شما همخوانی داشته باشد.
استفاده از جملات با «من» (I statements): تمرین کنید احساسات خود را با جملاتی مانند «من گیج هستم. من عصبانی هستم. من وحشتزده هستم.» بیان کنید.
تمرکز بر احساسات مثبت: در ابتدا شاید آسانتر باشد احساسات مثبت را بیان و درک کنید، و این کاملاً معقول است. هدف این است که با همه احساسات خود راحتتر شوید، و گامهای کوچک در این راستا کمک میکند.
دوری از قضاوت کردن برخی احساسات: مهم نیست که احساسی که در حال تجربه آن هستید چه احساسی باشد، خودتان را قضاوت نکنید و به خودتان نگویید که نباید اینطور حس کنید. به جای اینکه خودتان را قضاوت کنید، سعی کنید دلیل این احساس را پیدا کنید؛ مثلاً «من عصبانی هستم چون در حال بررسی عملکرد سالانهام هستم.»
تبدیل کردن بیان احساسات به عادت: تمرین کنید احساسات خود را با افرادی که به آنها نزدیک هستید بیان کنید و به اشتراک بگذارید. آنها را تشویق کنید که احساسات خود را نیز به اشتراک بگذارند.
این اقدامات میتوانند به شما کمک کنند تا با احساسات خود بهتر آشنا شوید و این تجربه در سلامت روان و ارتباطات شما مفید واقع شود.
منابع: