آدم ها در خیالمان صبورترند، عمیقترند، مهربانترند، اما واقعیت دیر یا زود این تصویر را فرو میریزد. حقیقت، سایههایی دارد که در خیال ما جایی نداشتهاند آدمها روزی ناامیدمان میکنند، سکوتهایی دارند که سنگینتر از هزاران حرف است، تصمیمهایی میگیرند که باورمان را متزلزل میکند. گاهی ما بهجای دیدن حقیقت، تصویری که دوست داریم ببینیم را جایگزین واقعیت کردهایم، و این است که ما را آزار میدهد، شاید اگر بهجای اصرار بر دیدن چیزی که میخواهیم، حقیقت را همانگونه که هست بپذیریم، دیگر از سقوطِ تصویرهای خیالی خود رنج نخواهیم برد. شاید اگر بفهمیم که آدمها نه کاملاً خوباند و نه کاملاً بد، بلکه ترکیبی پیچیده از زخمها، ترسها، امیدها و تردیدها، آن وقت دیگر از خطاهایشان غافلگیر نمیشویم. پذیرش این واقعیت، ما را از تکرار دردهایی که ساختهی انتظارات خودمان است، نجات میدهد قرار نیست کسی همیشه همانطور باشد که در ذهن ما شکل گرفته، قرار نیست کسی همیشه همانقدر که دوست داریم، مهربان، همانقدر که میخواهیم، پایبند، یا همانقدر که نیاز داریم، همراه بماند. ادم ها تغییر میکنند، اشتباه میکنند، گاهی فاصله میگیرند، گاهی از ما عبور میکنند، گاهی هم تنها نسخهی واقعی خودشان را زندگی میکنند نه آنچه که ما در خیال خود ترسیم کردهایم. و اینجاست که یاد میگیریم، نه از آدمها، بلکه از تصویرهایی که از آنها ساختهایم، فاصله بگیریم. یاد میگیریم که هر کسی همانقدر که هست، کافیست، نه بیشتر و نه کمتر یاد میگیریم که دوست داشتن، یعنی پذیرفتن انسانها در عریانترین شکل خود، بدون تلاش برای تطبیق دادن آنها با تصویر ذهنیمان و آنگاه دیگر نه دلخور خواهیم شد و نه شگفتزده تنها آرام خواهیم بود، چون آدمها را همانگونه که هستند پذیرفتهایم، نه آنگونه که دوست داشتیم باشند.
#محمدملکی