رابطهای که ریشه در شناخت واقعی دو نفر از یکدیگر نداشته باشد، با هیچ شام رمانتیکی در رستورانهای لوکس و هیچ هدیهی گرانقیمتی به استحکام نمیرسد صمیمیت، چیزی نیست که با مناسبتهای وارداتی یا فشار تبلیغات شکل بگیرد بلکه نتیجهی درک، احترام، گفتگو و همدلی است اما آنچه امروز به نام عشق در رسانهها تبلیغ میشود، چیزی جز کالاییشدن احساسات و تبدیل شدن روابط انسانی به یک معاملهی تجاری نیست معاملهای که در آن ارزش عشق، نه در عمق ارتباط، بلکه در قیمت هدایا و میزان زرق و برق خلاصه میشود. روزی که قرار بود فرصتی برای قدردانی از عشق باشد، اکنون چیزی جز ویترین تکراری عروسکهای بیجان و شکلاتهای گرانقیمت نیست نمایشهای زودگذر و خریدهای بیهدف جای صمیمیت را گرفتهاند، و آنچه در این میان گم شده، خودِ رابطه است. عشقی که تنها در یک روز خاص، آن هم با سناریویی از پیش تعیینشده ابراز شود، هرگز واقعی نیست بلکه تلاشی برای اثباتی سطحی به خود و دیگران است. این همان مسیری است که رسانهها برای ما ترسیم کردهاند اینکه احساسات را نه در لحظات صمیمی و واقعی، بلکه در بستهبندیهای فریبنده جستجو کنیم. عشقی که اصالت داشته باشد، در هر لحظه از زندگی جاری است در نگاههای بیریا، در گفتگوهای عمیق، در همراهی بیمنت. این نوع از رابطه نه بر اساس چشم و همچشمی، نه بر اساس تقلید کورکورانه از تبلیغات، بلکه بر پایهی شناخت، فهم و پذیرفتن دیگری همانگونه که هست، شکل میگیرد. پس شاید بهتر باشد که به جای دنبال کردن کلیشههایی که هیچ ریشهای در واقعیت عشق ندارند، به مسیر خودمان فکر کنیم به اینکه چگونه میتوانیم روابطی بسازیم که از هیاهوی مصرفگرایی جدا باشند و درونشان، چیزی عمیقتر از یک هدیهی زودگذر جریان داشته باشد. عشق، نیاز به درک دارد، نه تجمل. نیاز به حضور دارد، نه مناسبت. نیاز به حقیقت دارد، نه عروسکی که بعد از چند روز در کنجی خاک بخورد و از یاد برود.
#محمدملکی